محل تبلیغات شما

دیشب عمه ساعت یک برگشت خونه.وقتی اومد پیشم بغضم ترکید و فقط گفتم دیدید عمه؟ دیدید ایندفعه من راس می گفتم دیدید بابا.

بغلم کرد ، بغلم کرد و آروم باز گفت اشتباه می کنی سارا، اشتباه می کنی عشق عمه.

دیگه بغض نداشتم ،اون لحظه فقط شاکی بود،اونقد شاکی بودم که همه عصبانیت دنیا رو رو سرش خالی کردم بازم میخواست حرفای قشنگ بزنه میخواست آرومم کنه ولی ایندفعه نذاشتم یه ریز فقط گفتم ،بلند گفتم،گفتم تورو خدا دیگه اینو نگید عمه، گفتم دیگه چیکار کنه قبول کنید ؟ چیکار کنه؟ اصلا خبر دارید میخواد بفرستتم‌ کجا؟ می دونید حتی نگامم نکرد؟ می دونید وقتی پرسیدم ازم متنفرید هیچی نگفت؟ گفتم‌گفتم گفتم همه رو‌گفتم اونقد گفتم‌که صدام گرفت، وقتی باز گریه ام گرفت و دیگه نشد بگم گفت تو چشمام نگاه کن سارا.دلم نمیخواست هیچی‌دیگه بشنوم ازش، می ترسیدم بازم دلمو الکی خوش کنه ولی شونه هامو گرفت ومجبورم کرد ، بازم گفت سارا تو چشمام نگاه کننگاه کن بگو تا حالا ازم دروغ شنیدی؟ 

آخه چرا؟ چرا من تا حالا ازش دروغ نشیده بودم که مجبور شدم بگم نه؟

گفت پس حالا که تا حالا ازم دروغ نشیدی  همینطوری تو‌چشمام نگاه کن و خوب گوش کن بهم.الان دارم از خونتون میام، چند دقیقه پیش به جای تو شایان جلوم نشسته بود و داشتم اشکای اونو می دیدم ،اشکاش به خاطر تو بود.یادته ازم  پرسیدی تا حالا بابامو اینجوری دیده بودی چی بهت گفتم؟ گفتم اینقد نگران ندیده بودمش.

سارا شایان نگرانتهتو همه چیز‌ شایانی، هیچ کس تو این دنیا اندازه بابات تو رو دوست نداره هیچکس.

دیگه فقط میخواستم گریه کنم تا آخر دنیا

گفتم عمه پس چرا.

نذاشت بگمگفت اگه به من اعتماد داری صبر کن باشه؟ الانم فقط با این فکر بخواب که همه ی همه ی فکرش همیشه پیش توئه.امشب دیگه آروم فقط بخواب. فردا قشنگ حرف میزنیم.به من اعتماد کن مثل همیشه باشه؟ بهت میگم باید چیکار کنیم.تو فقط آروم باش فدات بشم.

نمی تونستم بخوابم دیگه.‌هزار برابر دلم بیشتر برای بابا تنگ شد وقتی اونارو گفت. حتی به سرم زد همون موقع برگردم خونه ولی نرفتم

خب چراهمون دیشب نگفت چرا گفت فردا حرف میزنیم ولی هنوزم نیومده خونه پیشم ؟ 

همه انگیزه مو تو یه لحظه کشت عمه. انگیزه مردنو.

عمه تورو خدا زودتر بیا.دارم دیوونه میشم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها