می دونستم، می دونستم مامان دیگه اسممم نمیاره از امروز.مطمئن بودم.جواب نمیده.هیچ جا.جواب نمیده.جواب نمیده.
بابا هم قهره.منتظره برم عذرخواهی.نمی دونه اگه باهام آشتی هم کنه من جوابشو نمیدم.تا مامان جواب منو نده منم با بابا کاری ندارم.
چه خوب.اینجوری دیگه هیچکدوم با هیچکدوم کاری نداریم.
خیلی خوبه نه؟ معرکه ست اصلا.
احساس می کنم فردا تو مدرسه یکی به کمکم احتیاج پیدا می کنه که باید برم کمکش حتماً.از اون کمکای پر سر و صدا.
درباره این سایت