محل تبلیغات شما

باورم نمیشه  تنها چیزی که واسم مونده بود از دست دادم .،باورم نمیشه حرفاش، باورم نمیشه، یکی بیاد بگه خواب بود هر چی شنیدم، تورو خدا یکی بیدارم کنه.تو روخدا.

به پاش افتادم.بهش گفتم یه بار دیگه فقط ببخشه ، گفتم دیگه اشتباه نمی کنم،دیگه دیوونه بازی در نمیارم پنهونکاری نمی کنم.دیگه نمی شکنم نمی فروشم اصلا هیچ کاری نمی کنم دیگه.موبایلمو بهش دادم گفتم تا آخر عمرم فقط لیاقت ۱۱۰۰ رو دارم و هیچ چیز دیگه ای دستم نمیگیرم. گفتم تا آخر عمرم دیگه پول نمیخوام ، جوگیر نشده بودم، چرت نگفتم، واقعا گفتم، ولی نگامم نکرد.

التماسش کردم التماس کردم ببخشه بازم حرف بزنه باهام .بازم بذاره باهاش حرف بزنم، داشتم خفه می شدم از بغض از گریه ای که گیر کرده بود داشت میکشتم،نمی تونستم نفس بکشم راس راسی نمی تونستم دیگه. یهو صداشو شنیدم همون موقع.

گفت چیزی نمونده دیگه، یه کم دیگه صبر کن سارا.صبر کن امتحانات تموم شه، چند روز بیشتر نمونده.

 نفسم برگشت، اصلا زنده شدم یهو، مثه دیوونه ها خندیدم وسط گریه. گفتم بعدش باهام آشتی میشید؟ بعدش دیگه حرف میزنید باهام؟تنبیه ام تموم میشه نه؟ باشه بابا دیگه هیچی نمی گم،اصلا هرچی

نذاشت بگم

گفت: بعدش میریم کانادا، بلیط گرفتم برای ۲۳ام. امتحانات ۲۲ام تموم میشه دیگه؟

قشنگ یه لحظه قلبم  وایساد باورم نمیشد درست شنیدم.گفتم میریم چیکار؟

گفت میرسونمت پیش مادرت.

منتظر بودم.منتظر بقیه اش .منتظر بودم بگه میرسونمت پیش مادرت چون وقتی به حرف من گوش نمیدی پس یعنی اونو میخوای  یا مثلا، مثلا بگه میرسونمت پیش مادرت، وقتی قراره به خاطر پیغام ها و کادوهاش زندگی رو به هم بریزی بهتره که پیشش باشی که دیگه نه پیامی باشه نه کادویی. ،یا ،.،یا نمی دونم،هرچیز دیگه ای ، هر چیزی که بعدش من بگم اشتباه می کنید ،اینجوری نیست بعدش گریه کنم و باز بگم پشیمونم و آخرش ببخشتم، ولی ،،بقیه نداشت، بعدش هیچی نگفت هیچی.

بعدم پاشد بره

باورم نمیشد واقعی باشه، رفتم جلوشو گرفتم ،گفتم چرا؟ یعنی چی این حرف؟یعنی چی بابا؟

گفت یعنی همین، یه مدت پیش مادرت باشی بهتره، حداقل تابستونو، تا بعد. 

گریه ام نمیومد  ولی اشکم همینطور میریخت نمی دونم چم شده بود، نمی دونم چش شده بود،هی میخواست بره گفتم اصلا خبر دارید چند وقته حتی اسمشونو نبردم؟ بعد میگید برم اونجا ؟ به خاطر چی آخه؟ چون فحش دادم؟چون گوشی رو فروختم؟ چند بار بگم غلط کردم چیکار کنم ببخشیدم به خدا پشیمونم توروخدا بابا، یعنی ، اینقد متنفرید ازم؟، باشه اصلا میرم از جلوی چشمتون میرم خونه بابا جون منو نبینید دیگه باشه؟ تا هروقت بگید میرم اصلا کل تابستون میرم، ولی اونجا نمیام. پیش اون نمیرم!

گفت از کی تا حالا شده اون؟ اشتباه کردی اسمشو نبردی! کمکت میکنم اشتباهتو جبران کنی! ۲۳ام میریم. بدون دعوا بدون بحث بدون گریه زاری.با همه اینام بخوای میریم ولی میریم.

--------

می دونستم مثل همیشه نیست، می دونستم.می دونستم بیخود دلم آشوب نیست،ولی آخه چرا؟ مگه چی شده؟چیکار کردم؟ چیکار کردم اینجوری انداختم دور ؟ 

فردا دیگه بر نمی گردم خونه میرم خونه باباجون.

۲۳امم میرم، ولی نه جایی که بابا میخواد.

-----

 مهسا،منو ببخش!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها