محل تبلیغات شما

اون روز و یادته؟ اون روزم کل روز تنها بودم،مثه امروز. شبش که برگشتی کلی غر زدم برات، غر زدم از تنهایی غر زدم از نبودنت، دلم پر بود اون روز ،غر زدم از هیچوقت نبودنت.تو چیکار کردی؟ گفتی خب چرا نرفتی بیرون؟ چرا نشستی خونه حوصله ات سر بره ،دوستات کجا بودن پس؟ 

وقتی گفتم سر یه ماجرایی که تو مدرسه شده بود بابا جریمه ام کرده و گفته این آخر هفته حق ندارم برم بیرون.یادته چی گفتی؟

تعجب کردی، چرا؟ چون اصلا خبر نداشتی مثه همیشه، وقتی ام تعریف کردم ماجرا چی بوده بهم حق دادیمثه همیشه.ولی حق با من نبودهمه اون بارایی که بهم حق دادی سر خطاهام حق با من نبود ولی تو حق دادی چون بابا نداده بود.چقد احمق بودن من اون روزابچه بودم.خوشحال می شدم از حق دادنات.باعث میشد خیلی دوست داشته باشمگاهی حتی بیشتر از بابا.وای که چقد احمق بودم ساده بودم من.

اون شبم حق دادی.گفتی فردا هرجا خواستی بروبا دوستات برو خوش بگذرونگفتم باباگفتی بابا با من.

چقد استرس می گرفتم وقتی اینو می گفتی.می دونستم بعدش چی میشهبعدش یعنی صدای بلندت.یعنی

ولی فرداییش رفتم خوش گذروندممنه احمق به خاطرت حرفت رفتمچند بار تو این سال ها بابا رو اینشکلی ناامید کردم از خودم؟.چند بار باعث شدی حرفشو زیر پام بذارم؟ 

اونوقت منه احمق از سر تنهایی باز دارم به حرفت گوش میدم.دارم بهت فک می کنم.‌ولی اگه می دونستی با فکرام فقط هر روز بیشتر ازت بدم میاد هیچوقت نمی خواستی ازم ولی من میخوام بازم به حرفت گوش کنمبازم بهت فک کنم و یادم بیاد چیزایی که تو بچگی نمی فهمیدم و حالا می فهمم.هرقدر بیشتر ازت بدم میاد بهتره.راحتر می تونم به زبون بیارم که میخوام فراموشت کنم.چیزی نمونده به خرداد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها