صبح که بیدار شدم رو در یخچال یه یادداشت بود.
بابا نوشته بود:
واست خامه عسلی گرفتم، بیام خونه چک می کنم وای به حالت نخورده باشی( شکلک لبخند و اخم)
یکی رو کامل خوردم جای خالیشو گذاشتم تو یخچال:)
چند ساعت پیشم یه اس ام اس از بانک اومد. واریزی پانصد تومن.
بعدش یه پیام از بابا:
این واسه بیرون رفتن با دوستات، فقط یادت باشه گفتی زیادیشو برمیگردونی. این جکی هم که گفتی رو یه جا بنویس بخندیم گاهی:)سارا آخرین اغماضیه که دارم می کنم، فقط یادت باشه باز جبرانش نکنی :/
جواب دادم:
بابا ببخشید.
جواب:
اینجوری قبول نیست.عذرخواهی باشه واسه وقتی برگشتم.
+ از صبح دو تا حسو با هم دارم.عشق و تنفر.دیوونه وار عاشق بابامم( البته همیشه عاشقشم ولی الان یه جوری فوران کرده).وبه شدت از خودم متنفرم.یعنی حااالم از خودم به هم میخوره.چرا من اینقد عوضی میشم بعضی وقتا؟!:((
درباره این سایت