محل تبلیغات شما

خیلی جالبه واقعا.من تا همین امروز هزارتا فکر و طرح و ایده مو برای اینکه یه جوری به اون مدیرمون نشون بدم که خیلی تو اعمال تنبیه و مجازات بی عدالته داشتم و فقط به خاطر.به خاطر خیلی چیزا سرکوب کردم اونوقت امروز.امروز معاونش منو خواست دفترشعصبانی بود.یه برگه A4 گذاشت جلوم که روش چهارخط فحش خیلی خیلی ناجور به خودشو و کل مدرسه نوشته بود.

خیلی راحت فقط گفت دیگه کارم میکشه به آموزش پرورش منطقه و احتمالا منتقل میشی یه مدرسه دیگه -_- یعنی حتی به خودش زحمت نداد بپرسه مثلا چرا اینکارو کردم، چون اصلا مطمئن بود کار منه، از کجا؟ نمی دونم ، با اینکه تو عمرم بهش کوچکترین بی احترامی نکردم، با اینکه تا حالا نشده کاری کنم و بعدش انکارش کنم، با اینکه تو عمرش یه کلمه بی ادبی ازم نشنیده.

زنگ زد بابابا خودم قرار گذاشته بودم امسال کاری نکنم بابا رو بخوان مدرسه.اعصابم بدجور به هم ریخته بودولی یه کلمه حرف نزدم نه از خودم دفاع کردم نه هیچی ،به نشونه اعتراض.

بابا زد اومد.نگام نکردفکر می کرد کاری کردمخب ازش دلخور نشدم ،سابقه دارم.

معاون اول یه کم حرف زد که نمی دونم مشکل دخترتون واقعا چیه و چه هدفی داره و احتمالا به مشاور لازم داره و.بعدم گفت اینبار مسئله به همین دفتر ختم نمیشه و کاغذ و ورداشت و قبل از اینکه بده دست بابا گفت که شرم دارم اینو بدم بهتون ولی چاره ای ندارم.

بابا برگه رو که خوند چشمشو که از کاغذ برداشت نگام کرد، مطمئن نگام کرد،آروم، نه اینجوری-_-

بعد گفت که شما دیدید دختر من اینارو بنویسه یا این کاغذ و بچسبونه؟

معاون پوزخن فقط گفت بخشید منظورتون چیه؟

بابا هم گفت خانم محترم دختر من تو عمرش به بزرگتر از خودش(تو) نگفته اونوقت میگید دختر من اینارو نوشته.شما خودتون دیدید؟


معاونم گفت : با موضعی که شما و همسرتون دربرابر رفتارهای دخترتون دارید توقع بیش از این نمیشه داشت !!!!

بابا هم عصبانی شد ،اصلا انتظار نداشت گفت: خانم محترم من یه سوال از شما پرسیدم جوابش یه کلمه بیشتر نیست . من کی تا حالا کارای اشتباهش رو توجیه کردم که بار دومم باشه.الانم اگه کار اشتباهی کرده باشه ازش حمایت نمی کنم ولی شما به‌عنوان معاون باید دانش آموزاتونو بشناسید، باید دیگه بدونید هرکاری هم می کنه همیشه یه هدفی داره هرچند برای خودش،یه جوابی هم داره همیشه هرچند نتونه قانع کنه،جوابش چی بوده؟سارا جواب بده!بگو منم بشنوم.

منم گفتم کار من نبوده که چیزی بگم.اصلا نمی پرسن کار من بوده یا نه.

بابا هم یهو بلند شد به معاون گفت اگه تهمت می زنید خوبه که حداقل هنوز صداقت دارید.

بعدم گفت میخواد با مدیر حرف بزنه. معاون اصلا شوکه شده بود اصلا انگار توقع نداشت همچین برخوردی از بابا،آخه همیشه بابا باهاش همراهی میکرد تو توبیخم ولی آخه کاری نکرده بودم این بار.

مدیر نبود بابا هم گفت حتما فردا دوباره میاد واسه روشن شدن ماجرا.معاونم کم نیورد گفت قطعا باید بیایید-_-

بابا که رفت شروع کرد سوال پیچم کرد با حالت تمسخر که حالا که کارات هدفمنده بگو هدفت از فحش رکیک چیه و، 

منم سکوت کردم فقط سکوت.کلافه شد گفت برو تا فردا تکلیفت روشن شه.

بابا که اومد ازش عذرخواهی کردم ،حالم خوب نبود اصلا،قرارم به هم خورده بود با خودم ، با اینکه تقصیر من نبود ولی حس بدی داشتم. گفت چرا معذرت خواهی می کنی، استثناً ایندفعه تقصیر یکی دیگه بوده‌،

آره ولی.حالم بده.به همین راحتی همچین چیزیو انداختن گردنمو میخوان اخراجم کنن! چرا؟چون یه کارایی کردم که دوست نداشتن، فقط به خاطر همین،بدون دلیل و مدرک.

بابا ازم حمایت کرد.مثه همه وقتای دیگه توی زندگیم،ولی اگه پدر یکی ازش حمایت نکنه چه بلایی سرش میاد،به همین راحتی یه معان می تونه تهمت بزنه و بقیه حرفشو یاور کنن.

 فردا نمی دونم چی قراره بشه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها